گلوله
در غزل من نماد هندسه است
نماد هندسه
گویی در آتش ژ-3 است
نوید بخش
نگاه کسی میمیرد
تلاطم
دل بیچارگان شهر حادثه است
کلاغ های
سیاه و درِ شکسته ی شهر
چو جیغ
کرکس زخمی به دور مدرسه است
اگر چه
خون بفشانید همچو تمساحان
خمار چشم
شیاطین، زنان یائسه است
معلمی
که بمیرد به دست شاگردان
رفیق و
خنجرِ از پشت و فخرِ البسه است
میان این
همه گرگان، اصول، تحمیق است
شدیم طمعه
ی دستی که مرگ لامسه است
بیا بیا
که در این لحظه های سبزِ شریف
طلوع
ِ سایه ی باران به شعر
پارسه است
No comments:
Post a Comment