Thursday, September 1, 2011

برادر شهیدم...




گلوله در غزل من نماد هندسه است
نماد هندسه گویی در آتش ژ-3 است

نوید بخش نگاه کسی میمیرد
تلاطم دل بیچارگان شهر حادثه است

کلاغ های سیاه و درِ شکسته ی شهر
چو جیغ کرکس زخمی به دور مدرسه است

اگر چه خون بفشانید همچو تمساحان
خمار چشم شیاطین، زنان یائسه است

معلمی که بمیرد به دست شاگردان
رفیق و خنجرِ از پشت و فخرِ البسه است

میان این همه گرگان، اصول، تحمیق است
شدیم طمعه ی دستی که مرگ لامسه است

بیا بیا که در این لحظه های سبزِ شریف
طلوع ِ سایه ی باران به شعر پارسه است

No comments:

Post a Comment